خبرگزاری حوزه/ همیشه وقتی وصیت نامه شهدا را می خوانم و چشمانم روی واژه های آفتابی و نمناک وصیت نامه شهدا به سیر و سلوکی حسرت بار و غبطه آور می رود، دلم از هرم گرمای ناب و تابناکی که بوی خدا و بهشت و بهار و باران می دهد، به پرواز درمی آید.
می دانی چرا؟ وقتی در این روزگار پراز عصبیت و حرص و آز؛ در این زمانه پر از غرور و رخوت و نکبت و خودخواهی و کبر، ناگهان زیر سایه سروی سهی، خود را در آغوش زیباترین ایثارها و ناب ترین رهایی ها می بینی، حسی عجیب و غریب و قریب، دربرت می گیرد.
درست مثل همین حسی که من با خواندن وصیتنامه زیبا و مفصل و جانانه شهید اصغر احمدی نژادی داشتم.
وصیتنامه ای که تکمیل گر زندگی و خاطرات اوست در پهنای یک حضور که گرچه در ظاهر چون عمر گل کوتاه بود ولی در باطن و حقیقتش، به بلندای شب یلدایی بود در محضر نور الهی و پای سفره نعمات جاودانة حق.
خوشا آنان که با ایمان و اخلاص
حریم دوست بوسیدند و رفتند
خوشا آنان که در میزان و وجدان
حساب خویش سنجیدند و رفتند
خوشا آنان که پا در وادی حق
نهادند و نلغزیدند و رفتند
آری؛ سخن از روحاني شهيد اصغر احمدي نژادي است.
او که در پيرانشهر به شهادت رسید و مزارش به سان قبله گاهی برای اهل دل در گلزار شهداي آران و بيدگل است. همانجا که به دنیا آمد.
تاريخ كتاب سرخ پيكار شماست
اين دشت گواه رزم خونبارشماست
هرلاله كـه از خاك برافراشته قد
يادآور لحظـههـاي ايثـار شماست
شهيد اصغر احمدي نژادی در سال 1344 در شهر «آران» از توابع شهرستان كاشان به دنیا آمد.
همچون دیگر نوباوگان وطن، در هفت سالگی راهی مدرسه شد و تحصيلاتش را تا سال اول دبيرستان ادامه داد.
آنزمان بود که شوق سربازی امام زمان(عج) و یاری دین خدا او را به سوی حوزه علمیه رهنمون شد.
شور آفرینی در شور و شعور سالهای انقلاب
این شهید عزیز در دوران طوفانخیز انقلاب نوجواني پرشور و شیدا بود که حضوری جانانه در وقایع آن دوران به سهم خویش داشت.
همین حضور و اثرات فضای انقلابی بود که باعث این شهید سعید، نگاهی جامع و عمیق به نقش هدایتگرانه روحانیت و حضور مهم و جایگاه خطیر آن در عرصه تحولات اجتماعی پیدا کند.
آری؛ رهبري روحانيت به عنوان عنصری مهم در معادلات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و تاریخ تحولات جامعه ایران، برای این شهید سعید به عینه و با تمام وجود حس می شد؛ وقتی می دید شور انقلابی به رهبری امام خمینی به عنوان یک روحانی برجسته، چه اثرات و تبعات ماندگار و تعیین کننده ای در حیات فردی و اجتماعی مردم ایران داشته است.
روحانیتی که همیشه و هماره پیشتاز مناسبات سیاسی و جلودار حرکت های مردمی خاصه در عرصة ايثار و شهادت بوده است.
همه اینها باعث شد تا اصغر عزیز وارد این مسیر شود و به سلوک روحانی در سلک طلبگی علم دین بپردازد.
آنهم در جوار بارگاه ملکوتی کریمه اهل بیت(س) فاطمة معصومه - سلام الله عليها- که خود نعمتی است بس بشکوه و بی منتها.
اصغر در هنگام تحصيل هرگز از حضور در جبهه غفلت نکرد و بازنماند.
عملياتهاي فتحالمبين، رمضان، محرم و والفجر دو میعاگاه اصغر در جبهه های حق علیه باطل بود که با چندین و چند بار حضور پیاپی او، رقم خورد.
وی در عملياتهاي مختلف بارها مجروح شد.
ولي عطش علياصغر به پيكار تا اینکه در پانزدهم مرداد سال 62 در عمليات «والفجر دو» در پيرانشهر با اصابت تركشی از ناحية سر مجروح گشت و با سري خونين و سیمایی گلگون راهی دیدار حضرت رب گشت و به ملکوت اعلی پرکشید.
گفتم: كجا ؟ گفتا: به خون
گفتم: چرا ؟ گفتا: جنون
گفتم: كهكي؟ گفتا: كنون
گفتم: مرو خنديد و رفت...
وصیت نامه
از لابلای سطرهای آبی و آفتابی این وصیت نامه پر از ستاره های درخشان آسمان حقیقت و اصالت، می توان عزمی را دید که بر پیمان جاودانه مومنان و مجاهدان راه خدا تأکید دارد.
«وصيت نامة طلبة شهيد اصغر احمدي» که با نام خدا و با ياد خدا و براي خدا آغاز می شود و به این آیه شریفه زینت می یابد: «الذين آمنوا يقاتلون في سبيل الله و الذين كفروا يقاتلون في سبيل الطاغوت فقاتلوا اولياء الشيطان ان كيد الشيطان كان ضعيفا.» (نساء- 76 )
و این جمله امام که: وظيفه ما صيانت از اسلام است، چه بكشيم و چه كشته شويم، پيروزيم.
و آنگاه وارد دریای سبز و سرخ واژه هایی می شویم که بوی یهشت می دهد و با خواندنش قلب رنجیده از این زمان و دل رمیده از این زمانه نیرنگ باز سفله مدار را آرامشی ابدی می بخشد:
شهابی از جنس نور در ظلمت شب دیجور
خداوندا! من تو را سپاسگزارم كه پس از گذراندن 16 سال دوران جهل و ناداني و پس از گذراندن ايام غرق بودن در اميال دنيايي و شهواني مرا به سوي نور و به سوي سعادت- حوزه علمية قم- و اكنون به سوي جبههها، رهنمون كردي.
امید به رحمت خدا در دار دنیا
پروردگارا! اگر چه در اين ايام زندگيام معاصي زياد كردهام، اما به اميد رحمت تو و بخشندگي تو به درگاهت روآوردهام و از تو طلب مغفرت ميكنم «يا ستار العيوب و يا غفار الذنوب اغفر ذنوبي كلها بحرمة محمد و آل محمد- صلي الله عليه و آله-»
آه پدر و مادرم! مغفرت از من و صبر از شما
شما پدر و مادر عزيزم! از شما طلب مغفرت ميكنم كه در شهادت من صابر و استوار باشيد و با صبر خود درس بزرگي به صدام و يارانش بدهيد، و سخنتان اين باشد كه: يك فرزند كه قالب گفتن نيست، بلكه اگر دهها فرزند هم داشتيم، همه را در راه خدا فدا ميكرديم.
خبر شهادت و سجده شکر
دوست دارم با شنيدن خبر شهادتم سر به سجده گذاشته و خدا را شكر كنيد؛ زيرا كه هدية شما را خداوند پذيرفته است. به اين شهادت افتخار كنيد، نه براي اينكه خانواده شهيد شدهايد، بلكه براي آنكه پيروي خود را نسبت به امام حسين- عليه السلام- عملا به اثبات رسانديد.
مادر! اگر پیکرم نیامد یاد زهرا(س) و اگر سر نداشتم یاد حسین(ع) ...
مادرجان! اگر خبر شهادتم به تو رسيد و جنازهام پيدا نشد، ناراحت نباش؛ زيرا كه ما فرزندان مكتب زهرا-سلام الله عليها- هستيم، 1400 سال از شهادت اين بانوي بزرگ اسلام ميگذرد و هنوز قبرش براي ما مخفي است.
مادرجان! اگر جنازهام را آوردند؛ ولي سر در بدن نداشتم ـ كه آرزوي ديرينه من بوده ـ ناراحت نباش، زيرا ما راهي ميرويم، كه حسين- عليه السلام- رفت، پس چه عالي است كه در نوع شهادتمان نيز بر آقاي خود اقتدا كنيم.
مادرجان! اگر جنازهام را آوردند، ولي قطعه قطعه بود ناراحت نباش؛ زيرا كه ما درس شجاعت و شهادت را از علي اكبر امام حسين – عليه السلام-آموخته و عالي است كه مثل او شهيد شوي... اين سعادت ميخواهد كه اين جان را در جبهه و در راه خدا از انسان بگيرد.
از شما خواهرانم ميخواهم كه چون زينب- عليها السلام- باشيد، صابر و استوار و پيامرسان خون شهيدان، از او درس بگيريد، كه با وجود آنكه در كربلافرزندانش شهيد شده بودند، ولي در همه جا سخن از حسين- عليه السلام- و رهبر خود ميگفت، يعني شما هر كجا كه سخن ميگوييد سخن از اسلام و از شهيدان باشد، كه با خون خود اين جمهوري اسلامي را نگهداري كردهاند.
تقوا و پرهیزگاری؛ نصب العین امت اسلام
و اما شما امت هميشه در صحنه... سخن خود را با سخن علي- عليه السلام- آغاز ميكنم كه فرمودند: «اتقوا معاصي الله في الخلوات فان الشاهد هو الحاكم» يعني: بپرهيزيد از گناه كردن در خلوتگاهها؛ زيرا كه روز قيامت حاكم و شاهد بر اعمال است. تقواي الهي را پيشه كنيد، تقواست كه انسان را به درجه عالي ميرساند. انسان را به جايي ميرساند كه خداوند بر وجود اين مخلوق در برابر فرشتگان مباهات ميكند.
عهدی که با ولایت فقیه بستیم...
خدا نكند روزي بيايد و فرياد «هل من ناصر ينصرني» حسين- عليه السلام- از گلوي امام عزيزمان درآيد و كسي لبيك گوي آن نباشد، كه آن روز ذلت و بد بختي است، عهدي كه با ولايت فقيه بستيد كه هميشه پيرو ولايت فقيه باشيد، آن عهد خود را نشكنيد كه روز قيامت جوابي در پيشگاه خداوند، شهدا و معلولين نخواهيد داشت.
جدایی از روحانیت، جدایی از اسلام
پيرو روحانيت در خط امام باشيد، كه جدايي از روحانيت جدايي از اسلام است، جدايي از روحانيت يعني پشت كردن به رسول الله-صلي الله عليه و آله- و پشت كردن به ائمه معصومين-عليه السلام-. عزيزان هميشه در صحنه باشيد و تبليغات سوء دشمنان اسلام در شما اثر نكند و مشكلات عامل خستگي شما نشود؛ زيرا كه امام صادق- عليه السلام- در اصول كافي جلد 3 ميفرمايد: «انما المومن بمنزلة كفة الميزان كلما زيد في ايمانه زيد في ابتلاء» يعني انسان مومن مانند كفه ترازوست هر چه بر ايمانش اضافه شود مشكلات و بلائش زياد ميشود، چون ايمان شما زياد شده مصائب شما زياد شده است. بهشت را جز با مشكلات و تحمل سختيها نميدهند. مگر جز با اطاعت فرمان الهي و در خط اسلام ماندن و سختيها را تحمل كردن، ميتوان در پيشگاه پيامبر اسلام رو سفيد بود؟
یاد دردهای پیامبر؛ مرهمی بر آلام ما
آن پيامبري كه در راه اسلام سه سال در تبعيدگاه شعب ابيطالب گرسنگي را تحمل ميكند و محاصره اقتصادي را هم و در زمان جنگ آنچنان يارانش در فشار قرار ميگيرند كه هر چند نفر فقط يك دانه خرما مصرف كنند. عزيزان! آيا با مشكلات ساختن و كمتر مصرف كردن بهتر است يا آنكه آمريكا و جنايتكاران بر گرده ما سوار باشند و كاري كنند كه انسان شرم دارد بگويد؟ يعني مستشاران مزدور آمريكايي از ما حق توحش بگيرند. اي مرگ بر آن زندگي كه آمريكا ما را برده خود كند و ما را حيوان حساب نمايد. شما اي كسانيكه فريب گروهكها را خوردهايد و در خط اسلام نيستيد و با روحانيت اصيل مخالفيد! برگرديد به دامن اسلام، كه اسلام آماده پذيرش توبه كاران است. قرآن مجيد ميفرمايد: «... ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين.» (بقره-222 ) ...
خواهرم! حجابت...!
شما خواهران عزيز! سنگر و سلاح شما حجاب شماست از زينب- سلام الله عليها- درس بگيريد كه هرگاه ميخواست به كنار قبر پيامبر-صلي الله عليه و آله- برود شبانه در حاليكه علي-عليه السلام- و حسن و حسين -عليهم السلام- در دو طرف او حركت ميكردند، ميرفت و همين كه وارد حرم ميشد، علي- عليه السلام- چراغ را خاموش ميكرد.
از فاطمه- سلام الله عليها- درس بگيريد كه در لحظات آخر عمرش ناراحت بود كه نامحرم بدن مبارك او را ببيند.
ما مرد میدان نبردیم و با جان خویش معامله کرده ایم
ما با يقين به اين مسأله كه جبهه رفتن و دفاع از اسلام كردن به قيمت خون ما تمام ميشود، حركت ميكنيم از چه بترسيم. شما اي مردم! براي اينكه تيري در چشم دشمنان اسلام و قرآن باشيد، در راهپيماييها و مجالسي كه مربوط به جمهوري اسلامي هست، مخصوصاً نماز جمعهها شركت كنيد و با شركت خود در نماز جمعه، خاري در چشم منافقين و اربابانشان باشيد.
نه بر من که بر حسین(ع) گریه کنید...
در پايان چند جمله ديگر با خانواده خود سخن ميگويم: مادرجان! از تو ميخواهم كه براي من گريه نكني كه باعث شادي دشمنان و ناراحتي دوستان ميشود. تو خود ميداني كه بايد براي ديگران سرمشق باشي، گريه براي چه براي اينكه من شهيد شدهام، مگر نه اين است كه امام حسين-عليه السلام- جوان هجده سالة خود را فداي اسلام كرد؟
مادر جان! اگرچه ميدانم كه شهادتم براي تو سخت است، زيرا كه پس از هفده سال و اندي، درد و رنج و زحمت اكنون زمان آن رسيده بود كه شايد بتوانم قطرهاي از زحمات بيكران شما را جبران كنم. اما باز هم براي من گريه نكن، بلكه براي امام حسين-عليه السلام- گريه كن؛ زيرا كه امام حسن مجتبي-عليه السلام- فرموده:«لايوم كيومك يا حسين» اي حسين-عليه السلام- هيچ روزي مثل روز تو و هيچ شهادتي مثل شهادت تو نيست.
...اصغر احمدي بتاريخ 21/4/1362
خوشا آنان که با عزت ز گیتی
بساط خویش برچیدند و رفتند
ز کالاهای این آشفته بازار
شهادت را پسندیدند و رفتند
خوشا آنان که بهر یاری دین
به خون خویش غلطیدند و رفتند
خوشا آنان که وقت دادن جان
به جای گریه خندیدند و رفتند
خوشا آنان که با ایثار هستی
ز هستی دیده پوشیدند و رفتند
خوشا آنان که بهر حفظ اسلام
علیه کفر جنگیدند و رفتند
پینوشت:
با بهرهگیری از منابع پایگاه اطلاع رسانی کنگره شهدای روحانی